دانشجوی عارف، سر همافرسوم شهید هوشنگ سیاهگلی

دانشجوی عارف، سر همافرسوم شهید هوشنگ سیاهگلی


متولد 1336 قزوین

دانشجوی رشته زبان و ادبیات فارسی

 وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحیم

"ان الحیاة عقیده و الجهاد" (امام حسین(ع))

ضمن عرض سلام؛

همانا زندگی عقیده و جهاد است، جز این زندگی نیست، نکبت و بدبختی است. بدانید و آگاه باشید تمامی انبیا و اولیا خداوند در این مسیر جان باخته اند و بهترین انسان ها، هستی خودشان را در این رابطه وقف کردند. جهاد در دو بعد نفسانی و دشمن درون و جهاد با دشمن بیرون که موانع در مقابل حق ایجاد می کنند و سدی از کفر و عناد در مقابل پیشرفت حقیقت ایجاد می کنند. هر دو طریق جهاد لازم و ملزوم هستند. امروز هم مستثنی از این مهم نیست، بلکه از خیلی جهات انقلاب اسلامی در موقعیت و شرایط حساس قرار گرفته است که در صورت سستی از ناحیه پاسداران و حافظان و عاشقان اسلام خسارت جبران ناپذیری به اسلام عزیز وارد می شود، از این رو از اهم واجبات است. حکیم بزرگ رهبر اسلامی امام امت، جان جانان، بزرگ بزرگان، یکه تاز صحنه های پیکار با دشمنان خدا که به حق در دنیای سراسر تزویر و ستم قد برافراشت و پوزه ستمگران را به خاک مالید. این حقیر با درک این مهم پا به جبهه گذاشتم و آگاهانه، بدون شک و تردید، با الهام از امامم حرکت کردم و از خداوند بزرگ توفیق انجام وظایفم را که به صورت تکلیف مطرح است عاجزانه خواستارم. از همان روزی که امامم را شناختم همه چیزم را باختم، زیرا که بارها از دوران کودکی تا امروز، ماه محرم که فرا می رسید و عزاداری امام حسین(ع) و اصحاب و یارانش برپا می شد و مجالس وعظ و خطابه و حتی تعزیه را می دیدم و می شنیدم، آرزو می کردم که در کربلای امام حسین(ع) باشم و جان ناقابلم را فدایش نمایم. اما جز احساس و همدردی چیزی نمی توانست باشد. تا این که حسین زمان امام خمینی روحی له الفداء، جان تازه ای بر کالبد مرده شیعه دمید و این چنین تحولی را به وجود آورد و خون های زیادی برای به تحقق رسیدن انقلاب اسلامی نثار شد و اکنون که هنگام یاری اسلام  و امام امت است، آیا منصفانه است که چون پیرزنان زانوی سستی و رخوت بغل کرده و سر در لاک دنیا پرستی فرو ببریم و باز دعوی شیعه بودن نموده و در محرم یا حسین سر دهیم و به سر و سینه بزنیم؟ آیا این است منطق حسینی که زندگی را جز عقیده و جهاد و زندگی با ظالمان را جز نکبت و سختی و ننگ نمی داند؟ این سخنان را به کسانی که مدعی هستند و خود را پیرو امام می دانند عرض کردم و سخنی چند هم خاضعانه با پدر و مادر مهربانم دارم که از هیچ کوششی دریغ نورزیدند در تربیت و تعلم فرزندانشان، در عسرت و سختی به یاری خداوند توانستند آن طوری که شایسته بود وظیفه پدری و مادری خویش را به ثبوت رسانند و این حقیر از این که نتوانستم تکلیف فرزندی را نسبت به آن بزرگواران اداء نمایم جداً شرمنده ام و از والدینم طلب عفو و بخشش دارم و از خداوند بزرگ مسئلت دارم که از جرم این بنده درگذرد ان شاء الله. در این وقت کم نمی توانم زحماتی که شما پدر و مادر عزیزم برایم کشیدید را روی کاغذ بیاورم و قدردانی خالصانه ام را بدین وسیله ابراز نمایم و لذا از شما حلالیت می طلبم زیرا که خود را مسئول می دانم و مقصر، خود را سراپا گناه می بینم و شرمنده از روی شما هستم که توفیق نیافتم تا از نزدیک زیارتتان نمایم، زهی بی سعادتی و کم توفیقی. خدایا؛ مرا ببخش و به آن ها پاداشی شایسته عطا فرما(آمین).

اما سخنی نیز با مادرم دارم، ما هم از خدا هستیم و نهایتا به سوی او باز خواهیم گشت و این جانی که ما پیوسته در حفظ آن می کوشیم از اوست، همان گونه که نبودیم و در نبودنمان دخالتی نداشتیم، در بودنمان هم دخالتی نخواهیم داشت. آن کسانی که فرزند ندارند هم مستثنی از این قاعده نیستند، بنابراین نمی توانیم اعتراضی داشته باشیم. اراده ازلی صورت گرفت و به شما هشت فرزند داد و باز اراده اش اقتضا نماید به سوی خود می برد. بنابراین بر چیزی که از اول بودن و نبودنش به دست ما نبوده افسوس نباید خورد. اصولا بر چیزی که فنا در او راه دارد دل بستن عاقلانه نیست، گرچه انس و الفتی و محبتی پدید آمد. آیا این علاقه و عاطفه برتر است یا اسلام و پیامبر؟

آیا فرزند شما عزیزتر است یا فرزندان فاطمه زهرا(س). مبادا که جزع نمایید. در صورت رسیدن مصیبتی باید به خدا التجا نموده و تأسی به خاندان عصمت و طهارت نموده و مصیباتی که بر اهل و عیال و فرزند رسول خدا(ص) و فاطمه(س) آمد را به یاد آورید و گریه نمایید زیرا که مصیبتی جان گدازتر و سخت تر از مصیبت اهل بیت در تمام طول تاریخ وجود نداشته و ندارد. بنابراین چه باک از این مصیبت های جزئی، مخصوصا به مادر بسیار عزیز و مهربانم توصیه می کنم که زاری نکنند و مفتخر باشند که در راه امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) فرزندی دادند و از آن بزرگواران استعانت نمایند و به یاد آورند حالی که حضرت زینب(س) در روز عاشورا داشتند و در مقابل چشم بچه های امام حسین و آن بزرگوار هفتاد و دو تن از بهترین انسان ها را شهید کردند و آن همه جنایات را مرتکب شدند را به یاد آورید تا تسکین یابید. اجر شما با حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا(س).  امید عفو و بخشش از شما دارم. اما نکاتی چند با برادران بزرگوارم، ضمن عرض سلام و دعا به حضور یکایک شما و خانواده های محترمتان امید بخشش و عفو دارم و از این که کوتاهی در وظیفه برادری تاکنون نموده ام، معذورم بدارید و شرمی که در این رابطه دارم را با گذشتتان کم نمایید و از این که نتوانستم حضوری خداحافظی کنم، طلب عفو دارم. اما در رابطه با خودم، انتخاب این راه جز در سایه معرفت و شناخت درست و صحیح از اسلام، آن هم با رهبری و مرشدی پیر چون کوه استوار جماران، در هم کوبنده دو قطب قدرت مادی شرق و غرب، نبوده که با کلام ها و سخن های ملکوتی و الهی اش جان غفلت زده و خواب را بیدار نمود تا بصیرت یافتم و زشتی هایم را دریافتم و هم او به لطف خداوند بزرگ جانی که در معرض سقوط در دره هولناک دنائت و پستی بود از حضیض انانیت و رذالت به سوی اوج سعادت رهنمونم ساخت. تا این که شیفته و عاشق شدم و دست از همه چیز برای رسیدن به وصال معشوق بشویم. به قول حافظ:

من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق 

چار تکبیر زدم یک سره بر هر چه که هست

والسلام

هوشنگ سیاهکلی

سیاهکلی، هوشنگ: پنجم خرداد ۱۳۳۶، در روستای گرمارود سفلی از توابع شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش رمضانعلی، کشاورز بود و مادرش خانم‌ بزرگ نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته انسانی درس خواند و دیپلم گرفت. همافر یکم نیروی هوایی ارتش بود. ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و نهم فروردین ۱۳۶۶، در سردشت توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در بهشت‌زهرای شهر تهران واقع است.





:: موضوعات مرتبط: شهدا , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : دانشجو
تاریخ : یک شنبه 18 بهمن 1394
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: