جان بولتون در ژوئیه سال پیش در اجتماع گروهک تروریستی منافقین با بیان این مطلب که: «قبل از ۲۰۱۹ (در تابستان ۹۷) ما همین جشن را در تهران می‌گیریم!» می‌گوید: «من پیش از این اتفاقات و بیش از ۱۰ سال است که می‌گویم که سیاست رسمی ایالات متحده باید سرنگونی رژیم ملاها در تهران باشد، رفتار و اهداف این رژیم تغییر نخواهد کرد و بنابر این تنها راه اینست که خود رژیم را تغییر دهیم».

آمریکایی‌ها در راهبرد جدید خود، اتاق جنگ خود علیه ایران را به وزارت خزانه داری شان منتقل کرده و با تمرکز بر نظام مالی و اقتصادی ایران بر این باورند که: فشار اقتصادی و درهم شکستن نظام مالی و پولی ایران به‌عنوان ستون فقرات نظام، تکثیر و گسترش نارضایتی مردم و واگرایی آنها را درپی خواهد داشت؛ تشدید فشار روانی و بزرگ‌نمایی ضعف‌ها و آسیب‌های داخلی ایران، آثار مشکلات را بر روح و روان مردم ایران، دوصد چندان خواهد کرد و ترکیب فشار اقتصادی و فشار روانی زمینه را برای فشار عملی مشتمل بر: «ایجاد و تشدید دوگانه مردم-نظام»، «ایجاد و گسترش ناآرامی‌ها و آشوب‌های اجتماعی و صنفی»، «توسعه نافرمانی مدنی»، «ایجاد بحران‌های امنیتی در داخل و نفوذ عوامل تروریستی از مرزها»، «خارج شدن امور از دست مسئولان ایران با همکاری شبکه همکار داخلی دشمن»، «گسترش هرج و مرج داخلی و زمینه سازی برای دخالت نظامی محور شرارت عبری،غربی،وهابی» و «حرکت به سمت تجزیه ایران» مساعد و آماده می‌کند.

آمریکایی‌ها که در مواجهه با نظام ایران با توجه به تجربه ۳۰ سال گذشته دریافته‌اند که حضور و حمایتِ تمام‌عیار مردم از نظام، مانع جدی تحقق همه برنامه‌ها و اهداف آنانست، برای براندازی و تحقق اهداف پلید و شیطانی خود به گونه‌ای برنامه‌ریزی کرده‌اند که سه جریان سیاسیِ متضاد داخلی! مشتمل بر «قاسطین و مروجان اسلام سرمایه‌داری و اموی»، «ناکثین و بریده‌ها، دلبسته‌های به غرب» و «مارقین و نفهم‌های سیاسی و خود عقل کل پندارها» (که طی سال‌های گذشته همواره در مقابل یکدیگر صف‌آرایی کرده بودند) در راستای تشدید اثربخشی سه فشار مذکور در «تضعیف نهادهای حاکمیتی و تکمیل پروژه مقصرسازی»، «تغییر و جابجایی اولویت‌ها»، «بزرگ‌نمایی ضعف‌ها و نقص‌ها»، «گسترش نافرمانی مدنی» و «دوقطبی‌سازی و دوگانه‌سازی مردم-نظام» به وحدت عمل رسیده‌اند.

در کنار عوامل فوق، بسیاری از عناصر میدانی شیطان بزرگ و به عبارتی دلقک‌های سیاسی جدید آمریکا هم آشکارا از ضرورت تغییر راهبرد! آمریکا و دخالت نظامی در منطقه بویژه علیه ایران سخن می‌گویند. اگر چه این ادعای آنان به یک لطیفه تلخ سیاسی شبیه بوده و هدف اولیه آنان از این عملیات روانی، تأثیرگذاری بر تصمیم سازان و تصمیم گیران نظام اسلامی است، اما باید توجه داشت که اولاً هرگز نباید دشمن را کوچک و نادان فرض کرد و ثانیاً در صورت ظهور زمینه‌های مورد نظر و پیش‌گفته دشمن، امکان تحرکات ایذایی از سوی دشمن را ممکن و عملی دانست.

ملاحظه: در شرایطی که دشمن برای مقابله با نظام اسلامی اتاق جنگ خود را به وزارت خزانه‌داری منتقل کرده و از عزم جدی خود برای براندازی نظام ایران سخن می‌گوید، ناکام گذاشتن شیطان بزرگ در تحقق اهدافش، مستلزم شناخت روش‌های عملیات روانی دشمن و ایجاد وحدت اجتماعی و پرهیز از آلوده‌سازی فضای عمومی جامعه و اجتناب از خودزنی و توهین، اهتمام صدا و سیما و تمامی رسانه‌های داخلی در ایجاد امید و توان غلبه بر مشکلات، شناسایی، کشف و مقابله با شبکه عوامل داخلی دشمن و در یک کلام مستلزم تحرک جهادی و انقلابی مسئولان و دلسوزان است که در این‌صورت نه‌تنها توطئه‌های دشمن خنثی و بر سرعت فروپاشی رژیم صهیونیستی افزوده خواهد شد، بلکه زمینه فروپاشی نظام سلطه نیز مهیا خواهد گردید انشاءالله.

نکته بسیار مهم و کلیدی در مسئله بالا، به بن بست رسیدنِ کاملِ دشمنان از مقابله سخت با ایران اسلامی است چرا که در صحنه مختلف شکست خورده و در حال حاضر تمام امید و خیال باطل خود را به عناصر دلباخته غرب و کسانی سپرده اند که از نظر اندیشه و باور از نظام اسلامی فاصله دارند و می توانند بنا به میل و اشاره دشمن، به نفع بیگانگان در عرصه ظاهر شوند.

منبع:میثاق نیور